presentimentدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض، دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت بچیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش
presentimentsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض ها، دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت بچیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش
دلواپسیدیکشنری فارسی به انگلیسیalarm, anxiety, apprehension, care, concern, disquiet, fear, foreboding, inquietude, oppression, presentiment, qualm, solicitude, stew, suspense, sweat, tension, trouble, worriment, worry
presentimentsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض ها، دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت بچیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش