primeدیکشنری انگلیسی به فارسینخستین، کمال، اغاز، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، اماده کردن، تحریک کردن، نخست، اول، اصلی، اولیه، برجسته، عمده، درجه یک، باستانی، بهترین
زمان اوج 2prime time, peak time, class A timeواژههای مصوب فرهنگستانپرمخاطبترین ساعات برنامههای تلویزیونی یا رادیویی
primeدیکشنری انگلیسی به فارسینخستین، کمال، اغاز، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، اماده کردن، تحریک کردن، نخست، اول، اصلی، اولیه، برجسته، عمده، درجه یک، باستانی، بهترین
آماد 2primeواژههای مصوب فرهنگستانسرنخی که وقتی تجربه میشود پاسخ مشخصی را تسهیل و بقیه را مهار میکند
primeدیکشنری انگلیسی به فارسینخستین، کمال، اغاز، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، اماده کردن، تحریک کردن، نخست، اول، اصلی، اولیه، برجسته، عمده، درجه یک، باستانی، بهترین
آماد 2primeواژههای مصوب فرهنگستانسرنخی که وقتی تجربه میشود پاسخ مشخصی را تسهیل و بقیه را مهار میکند