ردۀ منشوریprismatic classواژههای مصوب فرهنگستانردهای بلوری در سامانۀ تکشیبی که دارای تقارن 2/0m است
تیر منشوریprismatic beamواژههای مصوب فرهنگستانتیری منشوریشکل که مقطع آن در طول ثابت باشد متـ . تیر مقطعثابت
خیره کنندهدیکشنری فارسی به انگلیسیblinding, breathtaking, brilliant, dazzler, flashy, imposing, intriguing, meteoric, prismatic, resplendent