مشکلگشاییproblem solvingواژههای مصوب فرهنگستانپردازش شناختی بهمنظور یافتن راهحل برای مشکلات مشخص، با انجام یک سلسله عملیات
رفتار مشکلگشاproblem-solving behaviourواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی گامبهگام که در آن فرد ازطریق آزمون و خطا برای غلبه بر دشواریها و رسیدن به نتیجه تلاش میکند
اقدامات انتظامی مشکلگشاproblem-solving policingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اقدام پلیسی با این فرض که جرایم را میتوان ازطریق شناسایی مشکلات اجتماعی جُرمزا و برخورد با آنها مهار کرد
مشکلگشایی آگاهانهorganic problem-solvingواژههای مصوب فرهنگستاندر روانشناسی گشتالت، راهبردی برای حل مشکلات که با بصیرت و تفکر خلاقانه همراه است
مشکلگشایی ماشینیmechanical problem-solvingواژههای مصوب فرهنگستاندر روانشناسی گشتالت، راهبردی برای حل مشکلات که مبتنی بر عادت و عدم توجه به ماهیت درونی مشکل است