putدیکشنری انگلیسی به فارسیقرار دادن، پرتاب، گذاشتن، انداختن، ارائه دادن، تقدیم داشتن، ترجمه کردن، تعبیر کردن، بفعالیت پرداختن، بکار بردن، ترغیب کردن، ثبت کردن، تعویض کردن
خپلهدیکشنری فارسی به انگلیسیchunky, dumpy, pudgy, roly-poly, rotund, squat, stocky, stubby, thickset, tubby