pumpingدیکشنری انگلیسی به فارسیپمپاژ، با تلمبه خالی کردن، با تلمبه باد کردن، تلمبه زدن، سر و گوش آب دادن
دمش 2pumpingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تحریک اتمها یا مولکولهای محیط فعال و انتقال آنها به تراز انرژی بالاتر
دَمش اپتیکیoptical pumpingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که با جذب نور با بسامد مناسب موجب تغییر ترازهای انرژی اتمها یا سامانههای اتمی شود متـ . دَمش نوری
دَمش ریزموجیmicrowave pumpingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد وارونگی جمعیت در سامانههای اتمی و مولکولی یا هستهای با تابشدهی
دَمش اپتیکیoptical pumpingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که با جذب نور با بسامد مناسب موجب تغییر ترازهای انرژی اتمها یا سامانههای اتمی شود متـ . دَمش نوری
دَمش ریزموجیmicrowave pumpingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد وارونگی جمعیت در سامانههای اتمی و مولکولی یا هستهای با تابشدهی
تابش دمشیpumping radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که بر محیط فعال تابیده میشود تا ذرات آن را از حالت پایه به حالت برانگیخته ببرد
دَمش اپتیکیoptical pumpingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که با جذب نور با بسامد مناسب موجب تغییر ترازهای انرژی اتمها یا سامانههای اتمی شود متـ . دَمش نوری
دَمش ریزموجیmicrowave pumpingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد وارونگی جمعیت در سامانههای اتمی و مولکولی یا هستهای با تابشدهی