پنچریtyre puncture, punctureواژههای مصوب فرهنگستانسوراخی ناشی از ورود جسم خارجی به بدنۀ تایر که به از دست رفتن فشار هوای آن منجر شود
سنبۀ ریلبندpunch 1, track punchواژههای مصوب فرهنگستانابزاری مربوط به خط که از آن برای سوراخ کردن جای پیچ یا میخ و فرو بردن آنها در ریلبندهای چوبی استفاده میشود متـ . سنبۀ تراورس
punchesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشت زدن، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، خپله، ضرب، سوراخ کردن، منگنه کردن، مشت زدن بر
punchesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشت زدن، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، خپله، ضرب، سوراخ کردن، منگنه کردن، مشت زدن بر