punishedدیکشنری انگلیسی به فارسیمجازات، مجازات کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن
punishesدیکشنری انگلیسی به فارسیمجازات می کند، مجازات کردن، تنبیه کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن