purchaseدیکشنری انگلیسی به فارسیخرید، خریداری، ابتیاع، در امد سالیانه زمین، خریدن، خرید کردن، خریداری کردن، ستون ساختن
purchasesدیکشنری انگلیسی به فارسیخرید، خریداری، ابتیاع، در امد سالیانه زمین، خریدن، خرید کردن، خریداری کردن، ستون ساختن
خرید ناگهانیimpulse buying, impulse purchaseواژههای مصوب فرهنگستانتصمیم بیبرنامه برای خرید محصول یا خدمت