quailدیکشنری انگلیسی به فارسیبلدرچین، وشم، بدبدک، شانه خالی کردن، از میدان دررفتن، ترسیدن، پژمرده شدن، لرزیدن، بیاثر بودن، دلمه شدن
quailدیکشنری انگلیسی به فارسیبلدرچین، وشم، بدبدک، شانه خالی کردن، از میدان دررفتن، ترسیدن، پژمرده شدن، لرزیدن، بیاثر بودن، دلمه شدن
quailدیکشنری انگلیسی به فارسیبلدرچین، وشم، بدبدک، شانه خالی کردن، از میدان دررفتن، ترسیدن، پژمرده شدن، لرزیدن، بیاثر بودن، دلمه شدن