racyدیکشنری انگلیسی به فارسیکثیف، با مزه، با نشاط، جلف، تند، مهیج، دارای طعم اصلی، با روح، دارای صفات اصلی و نژادی
raciestدیکشنری انگلیسی به فارسیعجیب ترین، با مزه، با نشاط، جلف، تند، مهیج، دارای طعم اصلی، با روح، دارای صفات اصلی و نژادی
raceدیکشنری انگلیسی به فارسینژاد، مسابقه، نسل، قوم، دور، تبار، دوران، طایفه، گردش، طبقه، مسابقه دادن، دویدن، بسرعت رفتن، سرعت گرفتن
خوش طعمدیکشنری فارسی به انگلیسیdelicious, flavorful, luscious, mellow, racy, savory, savoury, smooth, tasty, zestful
خوشمزهدیکشنری فارسی به انگلیسیdelicious, flavorful, luscious, mouthwatering, racy, savory, savoury, sweet, tasty, toothsome, witty
تند و تیزدیکشنری فارسی به انگلیسیacrid, biting, drastic, extreme, intense, sharp, keen, keenly, rabid, racy, trenchant, bitter, peppery