ravingدیکشنری انگلیسی به فارسیخنده دار، با بیحوصلگی حرف زدن، غریدن، دیوانه شدن، جار و جنجال راه انداختن
نیمچهنخrovingواژههای مصوب فرهنگستان1. مجموعهای از الیاف که بهصورت موازی و بدون تابیدن در کنار هم قرار میگیرند 2. ساختاری که از چند رشته لیف تقریباً نازک تشکیل شده و از محصولات میانی صنعت ریسندگی است
رونقلغتنامه دهخدارونق . [ رَ ن َ ] (اِخ ) اسم چند تن از گویندگان زبان پارسی است . رجوع به فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی شود.