recoveryدیکشنری انگلیسی به فارسیبهبود، بهبودی، ترمیم، جبران، استرداد، وصول، حصول، باز یافت، تحصیل چیزی، بخودایی، بهوش امدن
recoveredدیکشنری انگلیسی به فارسیبهبود یافت، بهبود یافتن، شفاء یافتن، ترمیم شدن، دوباره بدست اوردن، باز یافتن، بهبودی یافتن، بهوش امدن، دریافت کردن
مربی خودیابیrecovery coach, recovery support specialistواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که ازطریق راهنمایی و آموزش و حمایت فرد معتاد و خانوادۀ وی، موانع موجود بر سر راه خودیابی آنها را برطرف میکند متـ . مربی بهبود
بازیابی زامهsperm recovery, surgical sperm recovery, sperm retrievalواژههای مصوب فرهنگستانگرفتن زامه از دستگاه تناسلی مرد به کمک جراحی
مربی خودیابیrecovery coach, recovery support specialistواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که ازطریق راهنمایی و آموزش و حمایت فرد معتاد و خانوادۀ وی، موانع موجود بر سر راه خودیابی آنها را برطرف میکند متـ . مربی بهبود
وایابیrecovery 2واژههای مصوب فرهنگستانروند به دست آوردن مواد فرهنگی از یک محوطه برای استحصال دادههای باستانشناختی
بازیابی زامهsperm recovery, surgical sperm recovery, sperm retrievalواژههای مصوب فرهنگستانگرفتن زامه از دستگاه تناسلی مرد به کمک جراحی
بخش هوشآییpost-anesthesia recovery unit/ postanesthesia recovery unit, PARواژههای مصوب فرهنگستان← بخش مراقبتهای پسابیهوشی
خودیابی ایمانمدارfaith-based recoveryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودیابی با بهرهگیری از تجارب دینی و شرکت در مناسک و اجتماعات مذهبی متـ . بهبود ایمانمدار
خودیابی باکمکassisted recoveryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودیابی که در آن فرد از خدمات درمانی تخصصی بهرهمند میشود یا در گروههای همیاری (mutual aid groups) شرکت میکند متـ . بهبود باکمک
خودیابی پرهیزمدارabstinence-based recoveryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودیابی مبتنی بر قطع کامل و همیشگی مواد متـ . بهبود پرهیزمدار