رضیلغتنامه دهخدارضی . [ رَ ] (اِخ ) میرزا رضی . محمد رضی الدین بن محمد شفیع. ریاضی دان قرن 11 هَ. ق . و معاصر شاه عباس دوم صفوی است . از آثار او کتابی است به اسم ربیعالمنجمین فی شرح الثلثین که در آن سی فصل نصیرالدین طوسی را شرح کرده و نکاتی تاریخی بدان افزود
رضیلغتنامه دهخدارضی . [ رَ ] (اِخ )رضی اصفهانی . سامی گوید: آقا رضی از مردم اصفهان بود و برای گردش و سیاحت به هندوستان سفر کرد و در بازگشت به سال 1024 هَ . ق . درگذشت . بیت زیر از اوست :در فراق تو خیالی است تن بی جانم که چو فانوس به تحریک نفس می گردد
رضیلغتنامه دهخدارضی . [ رَ ](اِخ ) دهی از دهستان بخش رامیان شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 8320 تن . آب آن از چشمه سار. محصول عمده ٔ آنجا غلات و ارزن . صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="lt
رضیلغتنامه دهخدارضی . [ رَ ضی ی ] (ع ص ) خشنود. (غیاث اللغات ) (یادداشت مؤلف ) (از متن اللغة). خشنود. ج ، اَرْضیاء، رُضاة. (آنندراج )(از منتهی الارب ). مرد خشنود. (از فرهنگ فارسی معین ). مرد خشنود. ج ، اَرْضیة. (ناظم الاطباء). || ضامن . (متن اللغة). ضامن . پایندان . ج ، ارضیاء. (یادداشت مؤ