refinesدیکشنری انگلیسی به فارسیتصفیه می کند، پالودن، خالص کردن، تصفیه کردن، تصحیح کردن، پالاییدن، تهذیب کردن
پالایششدۀ قلیاییalkaline-refined/ alkali-refinedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادهای که اسیدهای چرب آزاد آن به کمک سدیمهیدروکسید جدا شده است
روغن پالایششدۀ قلیاییalkaline-refined oil/ alkali-refined oilواژههای مصوب فرهنگستانروغنی که اسیدهای چرب آزاد آن بهکمک سدیمهیدروکسید جدا شده است
غذای پالیدهrefined foodواژههای مصوب فرهنگستانغذای فراوریشدهای که در طی فراوری، بخشی از مواد مغذی خود را از دست میدهد
پالایششدۀ قلیاییalkaline-refined/ alkali-refinedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادهای که اسیدهای چرب آزاد آن به کمک سدیمهیدروکسید جدا شده است