مقررات
تنظیم کننده، فلز ناخالص، شاه یا سلطان دست نشانده
رگول
عادی
قوانین، نظم، نظم و قاعده، ترتیب، باقاعدگی
تنظیم
مقررات، تنظیمی
تنظیم کنید، منظم کردن، تنظیم کردن، نظم دادن، مرتب کردن
شش گوشه منظم