repairدیکشنری انگلیسی به فارسیتعمیر، مرمت، اصلاح، تعمیر کردن، جبران کردن، دوباره دایر کردن، مرمت کردن، عازم شدن
repairدیکشنری انگلیسی به فارسیتعمیر، مرمت، اصلاح، تعمیر کردن، جبران کردن، دوباره دایر کردن، مرمت کردن، عازم شدن
پنچرگیریpuncture repairواژههای مصوب فرهنگستانروشهای گوناگون تعمیر تایری که براثر ورود جسم خارجی به آن پنچر شده است
ترمیم اضطراریsos repairواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمیم در زمانی که میزان آسیب دِنا براثر عوامل جهشزا، مانند پرتو فرابنفش و مواد شیمیایی، بسیار شدید است متـ . ترمیم خطاآمیز error-prone repair