چرچرولغتنامه دهخداچرچرو. [ چ ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر که در 30هزارگزی جنوب خاوری هوراند و 32هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبرواقع است . کوهستانی و معتدل است و 30 تن سک
پررولغتنامه دهخداپررو. [ پ ُ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، بی شرم . سمج . بسیار بی شرم . سخت روی . دریده . وَقیح . وَقاح . سِترگ . شوخ . بی حیا. مقابل کم رو، محجوب ، خجل . شرمگین . شرمناک .- امثال : من کمرو بچه های محله پررو .رجوع به
پریرولغتنامه دهخداپریرو. [ پ َ ] (ص مرکب ) پریروی . که روی چون پری دارد. پریچهر. پریچهره . پری رخ . خوبرو. زیبارو : ز هر شهری سپهداری و شاهی ز هر مرزی پریروئی و ماهی . فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).پریرو تاب مستوری نداردچو دربندی