resultدیکشنری انگلیسی به فارسینتيجه، نتیجه، حاصل، اثر، پی امد، دست اورد، بر امد، منجر شدن، منتج شدن، نتیجه دادن
نظام پرداخت برمبنای نتیجهpayment by result system/ payment by result, PbRواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نظام جبران خدمات که براساس آن پرداخت بهصورت جزئی یا کلی و در ازای ارائة خدمت یا کالا انجام میشود
مدیریت بر مبنای نتیجهmanagement by resultsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مدیریت فرایند که در آن با استفاده از هدفها، سهم نتایج در تحقق مأموریت و وظایف سازمان تعیین میشود