نگهدارنده 1retainerواژههای مصوب فرهنگستان1. بخشی از یک پُل که پُلدیس را به دندان متصل میکند 2. قلاب یا چفت یا وسیلۀ دیگری که باعث ثبات و پایداری دندانواره میشود 3. هریک از دستگاههای (appliances) ثابت یا متحرک که پس از اتمام درمانهای دندانآرایی (orthodontic) از آن برای تثبیت وضعیت دندانها و جلوگیری از برگشت آنها به حالت اول استفاده م
retainedدیکشنری انگلیسی به فارسیحفظ شده است، نگه داشتن، حفظ کردن، نگاه داشتن، از دست ندادن، ابقا کردن
نگهدارندۀ برونتاجیextracronal retainerواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای که با اتصال به سطح خارجی تاج دندان پایه باعث ثبات دندانواره میشود
نگهدارندۀ درونتاجیintracronal retainerواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای که با قرار گرفتن در داخل بخش تاجی دندان پایه باعث ثبات دندانواره میشود
نگهدارندۀ غیرمستقیمindirect retainerواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از یک دندانوارۀ تکهای متحرک که همراه با نگهدارندۀ مستقیم مانع از بلند شدن زینۀ (saddle) دندانواره از روی مخاط میشود
خار فنری انگشتی پیستونpiston pin circlip, snap ring,piston pin retainer,gudgeon pin retainerواژههای مصوب فرهنگستانخاری فنری که در دو سر انگشتی پیستون قرار دارد و مانع از خروج انگشتی از جایگاهش میشود
نگهدارندۀ برونتاجیextracronal retainerواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای که با اتصال به سطح خارجی تاج دندان پایه باعث ثبات دندانواره میشود
نگهدارندۀ درونتاجیintracronal retainerواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای که با قرار گرفتن در داخل بخش تاجی دندان پایه باعث ثبات دندانواره میشود
نگهدارندۀ غیرمستقیمindirect retainerواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از یک دندانوارۀ تکهای متحرک که همراه با نگهدارندۀ مستقیم مانع از بلند شدن زینۀ (saddle) دندانواره از روی مخاط میشود
نگهدارندۀ مستقیمdirect retainerواژههای مصوب فرهنگستانکژَک (clasp) یا چفتی که بر روی دندان پایه قرار میگیرد و باعث تثبیت دندانوارۀ متحرک میشود