روی در رویلغتنامه دهخداروی در روی . [ دَ ] (ق مرکب ) روبرو. مقابل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روبرو شود.
گرانرَوی بینگهام/ گرانرَوی بینگامplastic viscosityواژههای مصوب فرهنگستاندر تنوارۀ بینگهام، اختلاف تنش برشی با تنش تسلیم بر آهنگ برش
روی و روایلغتنامه دهخداروی و روای . [ ی ُ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از روی فارسی به معنی وجه و رواء عرب به معنی منظر و دیدار. (یادداشت مؤلف ) : قرخج کوری بدطلعتی چنانکه به است کلنج ... -یر خزمغ ازو به روی و روای .سوزنی .
پیروئیلغتنامه دهخداپیروئی . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در 38هزارگزی جنوب سرباز، کنار راه فرعی سرباز به فیروزآباد. دارای 25 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).<br
پیروئیلغتنامه دهخداپیروئی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودخانه ٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب و 4هزارگزی خاور راه مالرو گلاشکرد به احمدی . دارای 10 تن سکنه . (از