روی در رویلغتنامه دهخداروی در روی . [ دَ ] (ق مرکب ) روبرو. مقابل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روبرو شود.
گرانرَوی بینگهام/ گرانرَوی بینگامplastic viscosityواژههای مصوب فرهنگستاندر تنوارۀ بینگهام، اختلاف تنش برشی با تنش تسلیم بر آهنگ برش
بازراهاندازی کردنrebootواژههای مصوب فرهنگستانبهکار انداختن دوبارۀ یک رایانه بلافاصله پس از خاموش کردن آن
روی و روایلغتنامه دهخداروی و روای . [ ی ُ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از روی فارسی به معنی وجه و رواء عرب به معنی منظر و دیدار. (یادداشت مؤلف ) : قرخج کوری بدطلعتی چنانکه به است کلنج ... -یر خزمغ ازو به روی و روای .سوزنی .