ربللغتنامه دهخداربل . [ رَ ب ِ ] (ع ص ) رَبْل . رِبْل .مرد بسیارگوشت . (از اقرب الموارد). مرد فربه بسیارگوشت . (ناظم الاطباء). و رجوع به رَبْل و رِبْل شود.
drivelدیکشنری انگلیسی به فارسیرانندگی، گلیز، دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن