rougeدیکشنری انگلیسی به فارسیرژ گونه، سرخاب، غازه، گرد زنگ اهن، خیط و پیت کردن، سرخاب زدن، سرخاب مالیدن
rougesدیکشنری انگلیسی به فارسیروژها، سرخاب، غازه، گرد زنگ اهن، خیط و پیت کردن، سرخاب زدن، سرخاب مالیدن
ruggedدیکشنری انگلیسی به فارسیناهموار، زمخت، سخت، تنومند، نیرومند، نا هموار، پیچ و تابدار، شدید، بی تمدن