rumbleدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب کردن، سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، فهمیدن، غریدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
rumbleدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب کردن، سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، فهمیدن، غریدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
زبرۀ شکلاتchocolate crumbواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که در میانۀ فرایند تولید شکلات شیری به دست میآید، متشکل از شیرخشک و شکر و تودۀ کاکائو