رغاثلغتنامه دهخدارغاث . [ رُ ] (ع ص ) ارض رغاث ؛ زمینی که در آن آب روان نگردد مگر به باران بسیار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به رغاب شود.
رغوثلغتنامه دهخدارغوث . [ رَ ] (ع ص ) اسب و گوسپند شیردهنده . (مهذب الاسماء). هر ماده ٔ شیردهنده . (از ناظم الاطباء). هر ماده ٔ با شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) بچه ٔ پلنگ . (مهذب الاسماء).
ruggedدیکشنری انگلیسی به فارسیناهموار، زمخت، سخت، تنومند، نیرومند، نا هموار، پیچ و تابدار، شدید، بی تمدن