یرنوفلغتنامه دهخدایرنوف . [ ی ُ ] (ع اِ) سیسنبر. شاپاپک . عَبس . سوسنبر. شابانک . برنوف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه و برنوف شود.
پرنوفلغتنامه دهخداپرنوف . [ پ ِ نُف ْ ] (اِخ ) قصبه ای در لیونی روس به ساحل بحر بالتیک در مصب رودی به همین نام . دارای 12000 تن سکنه و آن را قلعه ای است و تجارت بحری دارد.
صورتکهای چرنوفChernoff facesواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای ارائۀ تصویری دوبعدی از دادههای چندمتغیره که در آن شکل و اندازه و اجزای مختلف یک چهره، براساس مقدار متغیرهای متناظر، تغییر میکند
رواناب زیرسطحیsubsurface runoffواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بارش یا رواناب سطحی که به داخل خاک نفوذ میکند و بهصورت آب زیرزمینی کمعمق جاری میشود و به نزدیکترین بستر پذیرنده وارد میشود متـ . زِهنَشت بارشی storm seepage
رواناب زیرسطحیsubsurface runoffواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بارش یا رواناب سطحی که به داخل خاک نفوذ میکند و بهصورت آب زیرزمینی کمعمق جاری میشود و به نزدیکترین بستر پذیرنده وارد میشود متـ . زِهنَشت بارشی storm seepage
رواناب سطحیsurface runoffواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از رواناب که بر سطح زمین جاری میشود و به نزدیکترین مجرای پذیرنده وارد میشود
رواناب زیرسطحیsubsurface runoffواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بارش یا رواناب سطحی که به داخل خاک نفوذ میکند و بهصورت آب زیرزمینی کمعمق جاری میشود و به نزدیکترین بستر پذیرنده وارد میشود متـ . زِهنَشت بارشی storm seepage
رواناب سطحیsurface runoffواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از رواناب که بر سطح زمین جاری میشود و به نزدیکترین مجرای پذیرنده وارد میشود