routsدیکشنری انگلیسی به فارسیمسیرها، بی نظمی و اغتشاش، طغیان، جمع، گروه، وفور، تار و مار کردن، با پوزه کاویدن، بطور اشفته گریزاندن، کاملا شکست دادن
trustsدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتماد، اطمینان، اعتبار، امانت، توکل، ایمان، اعتقاد، مسئولیت، ودیعه، ائتلاف، امید، قرض، اتحادیه شرکتها، اعتماد داشتن