شبیلشلغتنامه دهخداشبیلش . [ ش ُ ل ِ ] (اِخ ) دژی در اندلس از اعمال بیره نزدیک برجة. (از معجم البلدان ).
شبلولغتنامه دهخداشبلو. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارس کنار بخش پلدشت شهرستان ماکو. دارای 829 تن سکنه و آب آن از رود ارس و چشمه و محصول آن غلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سبیلولغتنامه دهخداسبیلو. [ س ِ ] (ص نسبی ) سبیل کلفت . سبیل گنده . آنکه بروتی کلان دارد. || سبیل دار. در مقابل سبیل تراشیده . کسی که سبیل خود را نتراشد.