saddestدیکشنری انگلیسی به فارسیغمگین ترین، غمگین، غمناک، اندوهناک، محزون، دلتنگ، مکدر، سوزناک، نژند، اندوگین، افسرده و ملول، پژمرده، فجیع
سایهپسندshade tolerant, shade demandingواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که قادر به رقابت زیستی در سایه است
نقشۀ ناحیهمقدارchoropleth map, shaded mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای موضوعی که در آن نواحی مختلف براساس مقادیر ردهبندیشدۀ یک متغیر با رنگهای متمایز نمایش داده میشود
سایه 2shade 1واژههای مصوب فرهنگستان1. رنگ حاصل از اختلاط یک رنگدانه یا رَزانۀ سیاه یا هر فام تیره با رنگدانه یا رَزانۀ دیگر 2. عمق رنگ 3. یک فام مشخص یا گونهای که تفاوتی اندک با آن دارد متـ . فامسایه