زاعبلغتنامه دهخدازاعب . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) هادی سیاح . (از اقرب الموارد). هادی بسیاررونده و سیرکننده در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نوک نیزه ای . (ناظم الاطباء). || سیل که وادی را پر کند. (از اقرب الموارد).
زعبلغتنامه دهخدازعب . [ زَ ] (ع مص ) پر کردن آوند را. || بریدن و پاره کردن آوند را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر گردیدن رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برداشتن مشک پر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموار