salvoدیکشنری انگلیسی به فارسیسالو، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان، مورد، شلیک توپ برای ادای احترام، شلیک کردن
salvosدیکشنری انگلیسی به فارسیsalvos، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان، مورد، شلیک توپ برای ادای احترام
قیمتگذاری کالووCalvo pricing, Calvo contract, Calvo staggered contract, Calvo model of priceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مدل قیمتگذاری بر مبنای این فرض که احتمال معینی وجود دارد که هر بنگاه بتواند قیمت را تعیین کند و این احتمال معین به فاصلة زمانی از زمان قبلی تعیین قیمت بستگی ندارد
salvosدیکشنری انگلیسی به فارسیsalvos، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان، مورد، شلیک توپ برای ادای احترام
رگباردیکشنری فارسی به انگلیسیcloudburst, downfall, downpour, flurry, fusillade, salvo, shower, squall, storm, volley
salvosدیکشنری انگلیسی به فارسیsalvos، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان، مورد، شلیک توپ برای ادای احترام