سنگلیلغتنامه دهخداسنگلی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مایوان حومه ٔ شهرستان قوچان . دارای 389 تن سکنه .آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، مختصر انگور و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سنگلیچلغتنامه دهخداسنگلیچ . [ س َ ] (اِخ ) موضعی است در پامیر. (فرهنگ فارسی معین ). شهری [ از حدود ماوراءُالنهر ] بر دامن کوه است . معدن بیجاده بدخشی ولعل اندرین کوه است و بنزدیکی معدن آبی است گرم و ایستاده چنانکه دست از گرمی در وی نتوان کرد و از معدن تا تبت یک روز و نیم راه است . (از حدود العا
عاقلانهدیکشنری فارسی به انگلیسیadvisable, intelligent, logical, politic, rational, reasonable, sage, sane, sanely, sensible, sensibly, well-advised, well-balanced, wise, wisely