فاصلۀ میانچشمهایshotpoint intervalواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ دو نقطۀ انفجار مجاور یا فاصلۀ مرکزهای دو آرایۀ چشمۀ مجاور از یکدیگر
کاف چشمهگاهیsource-point gap, shotpoint gapواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ میان نزدیکترین گروههای لرزهیاب در دو طرف چشمه
نقطۀ انفجارshotpoint, source point, SP 3واژههای مصوب فرهنگستانمحلی که چشمۀ لرزه در آن واقع شده است متـ . چشمهگاه
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
خردمنددیکشنری فارسی به انگلیسیintellect, intellectual, intelligent, sage, rational, reasonable, sagacious, sane, sapient, sensible, stable, wise