بالگرد ترابریcargo helicopter, CH, cargo-carrying helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی نظامی که کارکنان و جنگافزارها و مهمات و تجهیزات و بارهای مهم را برای پشتیبانی از عملیات نیروی زمینی جابهجا میکند
کشتی باریcargo boat, cargo ship, freighter 1واژههای مصوب فرهنگستانشناوری که از آن برای تخلیه و بارگیری کشتی استفاده میشود متـ . شناور باری cargo vessel
پیشرولغتنامه دهخداپیشرو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) پیش رونده : ابا لشکر و جنگسازان نوطلایه به پیش اندرون پیشرو. فردوسی . || مقدم . سابق . (دهار). که نخست رفتن گیرد. که قبل از دیگران رود. پیشقدم . مقاب