sousingدیکشنری انگلیسی به فارسیسوسن، مست کردن، انداختن، بطور کامل پوشاندن، حمله کردن، بسختی افتادن، مست کردن یاشدن، در ترشی فرو بردن، با ترشی مخلوط کردن، در اب غوطه ور شدن
گفتهدیکشنری فارسی به انگلیسیbyword, comment, dictum, observation, remark, saw, saying, speaking, speech, statement, utterance
assayingدیکشنری انگلیسی به فارسیتست کردن، سنجیدن، محک زدن، کوشش کردن، چشیدن، تحقیق کردن، ازمایش کردن، ازمودن، عیارگیری کردن، عیار گرفتن، باز جویی کردن