sandsدیکشنری انگلیسی به فارسیماسه ها، ماسه، شن، ریگ، شن کرانه دریا، سنباده زدن، شن پاشیدن، شن مال یا ریگمال کردن
scansدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکن می کند، تقطیع کردن شعر، اجمالا مرور کردن، با وزن خواندن، بطور اجمالی بررسی کردن، پوییدن