کیک فنجانیcup cake, fairy cake, patty cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک اسفنجی کوچک و گردی که در قوطیهای مسی جداگانه یا قالبهای کاغذی پخته میشود
شقوقلغتنامه دهخداشقوق . [ ش ُ ] (اِخ ) از آبهای ضبة است در سرزمین یمامه . (از معجم البلدان ) : بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک پیش یوسف گرسنه چشمان کنعان دیده اند.خاقانی .
شقوقلغتنامه دهخداشقوق . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَق ّ. گویند: بید فلان شقوق و برجله شقوق ؛ یعنی در دست و پای فلان ترکها میباشد، لاتقل شقاق . (ناظم الاطباء). ج ِ شق ، به معنی کفتگی و شکاف . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکاف دست و پای مردم . (مهذب الاسماء).