scaldedدیکشنری انگلیسی به فارسیذوب شده، با آب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، اب پز کردن
solderدیکشنری انگلیسی به فارسیلحیم کاری، لحیم، جوش، وسیله التیام و اتصال، کف شیر، لحیم کردن، جوش دادن، التیام دادن