scatteredدیکشنری انگلیسی به فارسیپراکنده، پخش کردن، افشاندن، متفرق کردن، پراکنده وپریشان کردن، از هم جدا کردن
تخلخل پراکندهscattered porosityواژههای مصوب فرهنگستانتخلخلی که بهطور یکنواخت در فلز جوش پخش شده باشد