searchesدیکشنری انگلیسی به فارسیجستجوها، جستجو، کاوش، بازرسی، تجسس، تکاپو، سراغ، طلب، جستجو کردن، گشتن، پژوهیدن، پوییدن، بازرسی کردن، بادقت جستجو کردن، طلب کردن، طلبیدن
searchedدیکشنری انگلیسی به فارسیجستجو کرد، جستجو کردن، گشتن، پژوهیدن، پوییدن، بازرسی کردن، بادقت جستجو کردن، طلب کردن، طلبیدن
researchesدیکشنری انگلیسی به فارسیتحقیقات، پژوهش، تحقیق، کاوش، تفحص، تتبع، تجسس، جستجو، پژوهش کردن، پژوهیدن