شاقوزلغتنامه دهخداشاقوز. (اِ) در لهجه ٔ میاندره گیاه شب خسب را گویند که در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران در جلگه و میان بند فراوان روید. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 223).
ساکولغتنامه دهخداساکو. [ ک ُ ] (اِخ ) نهری است در شمال خاوری ایالات متحده ٔ امریکا که از ایالت نیوهامپشیر سرچشمه میگیرد و پس از طی مجرائی بطول 2577 هزار گز به اقیانوس اطلس میریزد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
ساکوتلغتنامه دهخداساکوت . (ع ص ) همیشه خاموش . (مهذب الاسماء). مرد بسیار خاموش . نظیر ساکوته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کثیرالسکوت . || (اِمص ) اسم للسکوت . (اقرب الموارد). اسم است بمعنی خاموشی . (ناظم الاطباء).
سپاکولغتنامه دهخداسپاکو. [ س ِ ] (اِخ ) میترادات (مهرداد) (چوپان شاهی ). زن چوپانی که که کورش کبیر به او سپرده شده بود که او را بکشد، ولی سپاکو به پای شوهر افتاد و تضرع کرد و مانع کشتن کورش گردید. رجوع به ایران باستان ص 232 و 233</sp