نفوذ کرد، چکه کردن، چکاندن، تراوش کردن
اسپیپت، لقمه کوچک، تکه نانی که در شیر فروبرند
گوسفند
غرق شد، مزمزه کردن، چشیدن، خرده خرده نوشیدن، خرد خرد اشامیدن
sipid
siphoid