separatorدیکشنری انگلیسی به فارسیجدا کننده، تفکیک کننده، جدا ساز، الت خامه گیری، دستگاه تجزیه، فارق، خامه گیر
جداکنندة خط عبورlane separatorواژههای مصوب فرهنگستانجداکنندهای فیزیکی بین خطوط حرکتی همجهت برای جلوگیری از تغییر خط خودروها
لجن جداشدهseparator slimeواژههای مصوب فرهنگستانناخالصیهایی که پس از جداسازی خامه از شیر پسچرخ در دستگاه جداساز باقی میماند
جداساز برخوردیimpinger, impingement separatorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزارۀ نمونهبرداری که از آن برای جمعآوری آلایندههای هوا در جداسازی برخوردی استفاده میشود
چربیگیرoil trap 1, oil interceptor, grease trap, grease separatorواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای جمعآوری و جداسازی چربی و روغن از فاضلاب متـ . جداساز روغن oil separator
چربیگیرoil trap 1, oil interceptor, grease trap, grease separatorواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای جمعآوری و جداسازی چربی و روغن از فاضلاب متـ . جداساز روغن oil separator
separatorsدیکشنری انگلیسی به فارسیجدا کننده ها، تفکیک کننده، جدا ساز، الت خامه گیری، دستگاه تجزیه، فارق، خامه گیر
چربیگیرoil trap 1, oil interceptor, grease trap, grease separatorواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای جمعآوری و جداسازی چربی و روغن از فاضلاب متـ . جداساز روغن oil separator
جداساز برخوردیimpinger, impingement separatorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزارۀ نمونهبرداری که از آن برای جمعآوری آلایندههای هوا در جداسازی برخوردی استفاده میشود
جداکنندة خط عبورlane separatorواژههای مصوب فرهنگستانجداکنندهای فیزیکی بین خطوط حرکتی همجهت برای جلوگیری از تغییر خط خودروها