جتjetواژههای مصوب فرهنگستانبادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
اعلام نرخ در آغاز تماسcharging information at call set-up timeواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در هنگام برقراری تماس در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام نرخ در آغاز برخوانی
اعلام هزینه در آغاز مکالمهcharging information at call set-up timeواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در ابتدای برقراری برخوانی در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام هزینه در آغاز برخوانی
setدیکشنری انگلیسی به فارسیتنظیم، مجموعه، دستگاه، دسته، جهت، دست، یک دست، دوره، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، گذاردن، نهادن، مرتب کردن، چیدن، کار گذاشتن، جاانداختن، اغاز کردن، مستقر شدن، سفت شدن، روشن، دقیق، لجوج، واقع شده
setدیکشنری انگلیسی به فارسیتنظیم، مجموعه، دستگاه، دسته، جهت، دست، یک دست، دوره، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، گذاردن، نهادن، مرتب کردن، چیدن، کار گذاشتن، جاانداختن، اغاز کردن، مستقر شدن، سفت شدن، روشن، دقیق، لجوج، واقع شده