ثابتبینی شکلshape constancyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ثابتبینی ادراکی که در آن شیء از زوایای گوناگون به همان شکل شناختهشدۀ خود ادراک میشود
پارامتر شکلshape parameterواژههای مصوب فرهنگستانپارامتری از یک توزیع فراوانی که با چولگی (skewness) یا کشیدگی (kurtosis) توزیع یا بهطورکلی هر معیار توصیفکنندۀ شکل عمومی توزیع، مرتبط است
شکل بیهنجاری مغناطیسیmagnetic anomaly shapeواژههای مصوب فرهنگستانمشخصهای از میدان مغناطیسی که تابع عواملی نظیر هندسه و عمق چشمه و تباین پذیرفتاری و جهت میدان مغناطیسی است
shapeدیکشنری انگلیسی به فارسیشکل، صورت، سبک، اندام، ریخت، قواره، طرز، تجسم، شکل دادن، شکل دادن به، سرشتن