shoaled، کم عمق شدن، دسته شدن
shoalest
shoaler
صمیمی
صوالد. [ ص َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج صالِدَة. (منتهی الارب ). رجوع بدان کلمه شود.
سوءالی . [ س ُ آ ] (ص نسبی ) سؤال کننده . مرثیه خوان . (ناظم الاطباء).