حافظۀ کوتاهمدتshort term memory, immediate memory, short term store, primary memory, working memoryواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از دستگاه حافظه که ظرفیت محدودی دارد و اطلاعات را صرفاً برای مدت اندکی در خود نگه میدارد
دستورنامۀ آزمون کوتاهمدتshort-term test procedureواژههای مصوب فرهنگستاندستورالعملی برای نوعی آزمون خوردگی که در آن زمان ارزیابی یک ماده یا سامانه بهطور محسوسی کمتر از زمانی است که آن ماده بهطور طبیعی در معرض خوردگی قرار میگیرد و تخریب میشود
آستانه تأثیر تماس کوتاهمدتthreshold limit value-short term exposure limit, TLV-STELواژههای مصوب فرهنگستانحد مجاز غلظت میانگین وزنی ـ زمانی آلاینده در مدت 15 دقیقه، حتی اگر میانگین 8 ساعته در حد قابل قبول باشد
termدیکشنری انگلیسی به فارسیمدت، اصطلاح، مدت، اصطلاح، دوره، شرایط، لفظ، جمله، شرط، نیمسال، مهلت، روابط، میعاد، دوره انتصاب، ثلث تحصیلی، هنگام، نامیدن
حافظۀ کوتاهمدتshort term memory, immediate memory, short term store, primary memory, working memoryواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از دستگاه حافظه که ظرفیت محدودی دارد و اطلاعات را صرفاً برای مدت اندکی در خود نگه میدارد