shufflingدیکشنری انگلیسی به فارسیزدن، مخلوط کردن، بهم امیختن، بر زدن، بهم مخلوط کردن، بی قرار بودن، این سو و ان سو حرکت کردن
بُرزنیshufflingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دادهپوشی که در آن با جابهجایی رقمها در دادههای رقمی یا تعویض یا حذف اطلاعات حساس از مجموعهدادههایی مشخص، از دسترس غیرمجاز به آنها جلوگیری میشود
بُرخوردگی حبهdomain shufflingواژههای مصوب فرهنگستانپیدایش ژنهای جدید رمزگذار پروتئین ازطریق نوترکیبی آن دسته از میانههای میانجیشدۀ (intronmediated) توالیهای بیانه که حبههای عملکردی پروتئین را مشخص میکند
بُرخوری دِناDNA shufflingواژههای مصوب فرهنگستان1. حرکت توالی دناها از بخشی از ژنگـان به بـخش دیـگر با تـداخـل تـرانهشهها 2. روشی برای نوترکیب کردن درونشیشهای ژنهای همساخت برای ایجاد پروتئینهای جدید
بُرخوردگی حبهdomain shufflingواژههای مصوب فرهنگستانپیدایش ژنهای جدید رمزگذار پروتئین ازطریق نوترکیبی آن دسته از میانههای میانجیشدۀ (intronmediated) توالیهای بیانه که حبههای عملکردی پروتئین را مشخص میکند
بُرخوری دِناDNA shufflingواژههای مصوب فرهنگستان1. حرکت توالی دناها از بخشی از ژنگـان به بـخش دیـگر با تـداخـل تـرانهشهها 2. روشی برای نوترکیب کردن درونشیشهای ژنهای همساخت برای ایجاد پروتئینهای جدید