shuntingدیکشنری انگلیسی به فارسیشوتینگ، منحرف کردن، تغییر جهت دادن، از میان بردن، کنار گذاشتن، ترن را بخط دیگری انداختن
اتصال کوتاه سرشمعshunting, shunt firingواژههای مصوب فرهنگستانپر شدن دهانۀ شمع بهوسیلۀ رسوبات هادی الکتریسیته که مانع از جرقه زدن شمع میشود
تنظیمگاهmarshalling yard, shunting yardواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در ایستگاه که در آن قطار و بار پذیرفته و ردهبندی میشوند و قطارهای جدید تشکیل و به مقصد مورد نظر اعزام میشوند
لوکوموتیو تنظیمyard locomotive, shunting locomotiveواژههای مصوب فرهنگستانلوکوموتیوی برای سر هم کردن یا جداسازی واگنهای قطار در تنظیمگاه
اتصال کوتاه سرشمعshunting, shunt firingواژههای مصوب فرهنگستانپر شدن دهانۀ شمع بهوسیلۀ رسوبات هادی الکتریسیته که مانع از جرقه زدن شمع میشود
تنظیمگاهmarshalling yard, shunting yardواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در ایستگاه که در آن قطار و بار پذیرفته و ردهبندی میشوند و قطارهای جدید تشکیل و به مقصد مورد نظر اعزام میشوند
لوکوموتیو تنظیمyard locomotive, shunting locomotiveواژههای مصوب فرهنگستانلوکوموتیوی برای سر هم کردن یا جداسازی واگنهای قطار در تنظیمگاه
علامت دستیhandsignal, manual signalواژههای مصوب فرهنگستانعلامتی که در هنگام حرکات تنظیم قطار (shunting movements) یا مواقع خاص دیگر برای واپایش حرکت قطار بهصورت دستی به راهبر داده میشود